برای گفتن ازعلی هم باید یاعلی گفت
یاعلی(ع)
عُلوّ نگاهت
کوتاهی اندیشهها را به تصویرمیکشد
وبرق ذوالفقار ت سیاهیها را میدرد
چون تبرابراهیم بربتهای جهل
وعصای موسی برتاریکیهای فریب وتفرعن .
فریادهای درون چاهت
رسوایی مدعیان رامنعکس میکند .
های چاههای ینبع به گوش دار
رقص گیسوان نخل را با آواز خون خدا
آنگاه که ندا میداد :
هل من ناصرینصرنی ؟
ودف زدن ماه را
با عطرافشانی شکوفههای یاس .
وصلههای پیرهنت
حجتی است برحاکمان بی درد
وتیری است برشکمهای گنده وتنهای فربه .
ای امپراطوری آفتاب
کجاست پیراهنت
تا تبرک کنم دستهایم را به وصلههایش
تا نگریی برپیرهنهای پرازوصله
علی جان
کجاست مالکت تا آیین فرمانداری را فریاد کند
وکجاست ابوذرت تا استخوان بردست
بردرکاخها آیه کنزرا هشدار دهد
میبینمت علی جان
که نقش حصیربرپشت وپهلویت خال کوبی شده
تاتصویری به یادگار
ودهن کجی پایدار
برزمامداران کاخ نشین دین مدار باشد
علی جان
فرقت را هم چنان شکافتهی شمشیرزاهدان جاهل میبینم
ومسندت را تکیه گاه زرداران و زورمداران
وکلامت را علم یزید.
آسمان به زیرآمد
آن روزکه فریاد میزدی:
اگرنبودعهدی را که خداازعلما ودانایان گرفته
تاراضی نشوندبرسیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم
ریسمان شتر خلافت را برکوهانش میانداختم
وآب میدادم آخرخلافت را بکاسهی اول آن
همانا فهمیده اید
دنیای شما ازعطسه بزی برای من کمتراست.
علی جان
شقشقیه را به دوش کشیدند
مردانی که زمان آنها را درگهواره برای یاری تو جنباند
ازبین النهرین تاوادیهای مقدس
چون سلسله جبالی شدند
به طورتو
به طواف واطمینان
وگردیدند به دورفزت و رب الکعبه ات
با رقص شمشیرها
وبه معراج رفتند تاصدرالمنتهای دعوت ومحبتت
دار را به جان خریدند
تا به دورنگاه تو بگردند
وسربداران تو شوند
که تو میزان حقی
تاریخ گواه سربداران توست
وبهشت زهراها شجرنامهی عشاقت
علی جان بلالت کجاست
تا یک باردیگر برای دل زهرااذان بگوید
وتو بردوش پیامبربالا روی
وپردهی سبزبردیوارکعبه بیاویزی
وما جشن عشق بپا کنیم